محرم 91
محرم 91 هم گذشت واقعا ً بعداز ظهر عاشورا آدم حس می کنه یه اتفاق بزرگی افتاده عزیزی از دست رفته و گم شده ای وجود دارد خیلی غمناکه امسال عاشورا هم مثل سال های قبل ما در روستای پدری بودیم و باباجونم نذری پدر و مادر خدابیامرزش را ادا کرد و همه فامیل دور هم جمع بودند از ورود همه مهمانها واقعاً جای خالی افرادی که نبودند و از پیش ما رفتند حس می شد و همه بغض تو گلوشان مانده بود جالی خالی عمو جون ِمادربزرگ و پدربزگ ِپسرعمه ها و دخترعمه عزیزم یاد بچگی ها بخیر عاشورا تاسوعا را دوست داشتیم چون دوباره همه بچه ها دور هم جمع می شدیم و سفره پهن می شد از مهمونا پذیرایی می کردیم و همه با مهربونی دور هم بودیم ولی امسال هم همه آهی کشیدیم به خاطر عزیزان رفته رو...
نویسنده :
مامان پارسا
14:56